skip to main
|
skip to sidebar
یه آدم معمولی
من میخوام خودم باشم
447 - انتهای خیابان هشتم
یادم میاد
ق
بل از امشب
آخرین باری که
رفته بودم
سینما آزادی
یه چیزی حدود سال 42-41 بود. شما یادتون نمیاد ولی اون موقع هنوز آتیش نگرفته بود... هه هه، چه باحالم من، واقعاً!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
صفحه اصلی
درباره من
چرا یه آدم معمولی؟
میخوری یا میبری؟
دیگران:
پیاده رو
ديفال مستراح
مداد هاش-ب
انجمن ارضا شدگان مرده
من و سایه ام
مونولوگ
روزبه
.:: وقتی ما بودیم , هیشکی نبود... ::.
کدئین
سرطان روح
همین جوری
یادداشت های شازه
دارکوب
یادداشت های یک گلابی دیوانه
مینیمال کوچک
fitting room
زبلخان
یادداشتهای یک دخترحاجی !
یک روز در آگوست
یه آدم معمولی
Holy Killer
زکی پدیا
کوتلاس
پریود مغزی
تفنگ بازی
یک مهندس خسته
تب چل درجه
آنچه گذشت
آنچه گذشت
فوریهٔ 2013 (1)
نوامبر 2012 (2)
اکتبر 2012 (4)
سپتامبر 2012 (6)
ژوئیهٔ 2012 (4)
ژوئن 2012 (2)
مهٔ 2012 (9)
آوریل 2012 (17)
مارس 2012 (15)
فوریهٔ 2012 (3)
ژانویهٔ 2012 (4)
دسامبر 2011 (6)
نوامبر 2011 (10)
اکتبر 2011 (7)
سپتامبر 2011 (6)
اوت 2011 (6)
ژوئیهٔ 2011 (12)
ژوئن 2011 (9)
مهٔ 2011 (8)
آوریل 2011 (13)
مارس 2011 (7)
فوریهٔ 2011 (1)
ژانویهٔ 2011 (12)
دسامبر 2010 (7)
نوامبر 2010 (8)
اکتبر 2010 (3)
سپتامبر 2010 (14)
اوت 2010 (9)
ژوئیهٔ 2010 (18)
ژوئن 2010 (12)
مهٔ 2010 (22)
آوریل 2010 (35)
مارس 2010 (25)
فوریهٔ 2010 (25)
ژانویهٔ 2010 (32)
دسامبر 2009 (32)
نوامبر 2009 (13)
اکتبر 2009 (14)
سپتامبر 2009 (13)
اوت 2009 (9)
بگرد تا بگردیم
آمار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر