صد و سی و هشت - روسپیان سودا زده من


ای کاش زندگی چیزی نبود که مثل رود گل آلود بگذرد، بلکه فرصت نادری بود تا در ماهیتابه از این رو به آن رو شویم و طرف دیگرمان هم تا نود سال دیگر سرخ میشد.

بگو ای کــــــــــاش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر