skip to main
|
skip to sidebar
یه آدم معمولی
من میخوام خودم باشم
سی و سه - شاعرانه
یعنی اون راننده تاکسی
خطی
که سیل باران و ازدحام جمعیت بیش از 60 نفری منتظر تو صف ایستگاه رو میبینه و در نهایت وقاحت داد میزنه "سواری دربست"، به قول شاعر گفتنی همون جا در جا
"زیر باران باید کرد."
۲ نظر:
jury
۱۳۸۸/۸/۱۹, ۱۷:۰۶
سوت ، دست ، كف ، تشويق
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
یه آدم معمولی
۱۳۸۸/۸/۲۱, ۲۲:۲۹
سوت، دست، کف، عقب، جلو، آه، اووووه. . . آخیــــــــــــش
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
صفحه اصلی
درباره من
چرا یه آدم معمولی؟
میخوری یا میبری؟
دیگران:
پیاده رو
مونولوگ
من و سایه ام
روزبه
.:: وقتی ما بودیم , هیشکی نبود... ::.
کدئین
ديفال مستراح
سرطان روح
همین جوری
یادداشت های شازه
دارکوب
یادداشت های یک گلابی دیوانه
مینیمال کوچک
fitting room
زبلخان
مداد هاش-ب
انجمن ارضا شدگان مرده
یادداشتهای یک دخترحاجی !
یک روز در آگوست
یه آدم معمولی
Holy Killer
زکی پدیا
کوتلاس
پریود مغزی
تفنگ بازی
یک مهندس خسته
تب چل درجه
آنچه گذشت
آنچه گذشت
فوریهٔ 2013 (1)
نوامبر 2012 (2)
اکتبر 2012 (4)
سپتامبر 2012 (6)
ژوئیهٔ 2012 (4)
ژوئن 2012 (2)
مهٔ 2012 (9)
آوریل 2012 (17)
مارس 2012 (15)
فوریهٔ 2012 (3)
ژانویهٔ 2012 (4)
دسامبر 2011 (6)
نوامبر 2011 (10)
اکتبر 2011 (7)
سپتامبر 2011 (6)
اوت 2011 (6)
ژوئیهٔ 2011 (12)
ژوئن 2011 (9)
مهٔ 2011 (8)
آوریل 2011 (13)
مارس 2011 (7)
فوریهٔ 2011 (1)
ژانویهٔ 2011 (12)
دسامبر 2010 (7)
نوامبر 2010 (8)
اکتبر 2010 (3)
سپتامبر 2010 (14)
اوت 2010 (9)
ژوئیهٔ 2010 (18)
ژوئن 2010 (12)
مهٔ 2010 (22)
آوریل 2010 (35)
مارس 2010 (25)
فوریهٔ 2010 (25)
ژانویهٔ 2010 (32)
دسامبر 2009 (32)
نوامبر 2009 (13)
اکتبر 2009 (14)
سپتامبر 2009 (13)
اوت 2009 (9)
بگرد تا بگردیم
آمار
سوت ، دست ، كف ، تشويق
پاسخحذفسوت، دست، کف، عقب، جلو، آه، اووووه. . . آخیــــــــــــش
پاسخحذف